آخرین فیلم های منتشر شده در سایت مای موویز

فیلم داستان "ایسی" دختر 20 ساله ی یک میلیاردر و "اوسی" پسر جوانی 23 ساله از طبقه ی متوسط جامعه است که مادرش به تنهایی و با مشقت او را بزرگ کرده است. اما با وجود این شکاف بزرگ، رابطه ای میان آن ها شکل می گیرد و ....

بازیکن گلف حرفه ای سابق که به دلیل تجربه یک ضربه روحی از بازی فاصله گرفته ، تلاش می کند به مسابقات قهرمانی آزاد راه یابد ، در مسیر بازگشت به مسابقات ، با زنی ملاقات می کند که در اثر آسیب دیدگی در حال بهبودی است ، آرامش و زیبایی زمین گلف باعث می شود ...

یک پست فیس بوک مربوط به 5 سال پیش بخشی از خاطراتی که کو چینچین دوست ندارد به یادآورد را زنده میکند و …

ماچیدا هاجیمه دانش آموز دبیرستانیه که توی تحصیل یا ورزش خوب نیست اما اون مردمو دوست داره و اطرافیانش هم اونو دوست دارن. یک روز توی مدرسه ، هاجیمه آسیب می بیننه و برای درمان به درمانگاه مدرسه میره. اونجا با همکلاسیش اینوهارا نانا آشنا میشه که نا امیده و به هاجیمه میگه که مردمو دوست ندارد. بعد از اون ، ماچیدا هاجیمه شروع به مراقبت از اینوهارا می کنه و اینوهارا نانا هم احساس می کنه به هاجیمه احساس علاقه دارد و ....

فیلم داستان "هانگ سول" یه دانشجوی معمولی که برای تامین هزینه تحصیل و زندگی اش مشعول کاری پاره وقت است. "یو جونگ" ارشد همون دانشگاه است و به نظر میاد از همه نظر کامله و از یه خانواده مایه داره و نسب به بقیه مهربونه و تو دل بروئه ولی با هانگ سول احساس راحتی نمیکنه و یهویی میاد بهش میگه میخواد باهاش قرار بذاره و ...

داستان فیلم در مورد سفر خودرویی مشترک چهار غریبه که از لس آنجلس شروع می شود و تبدیل به یک سفر جاده ای به نیویورک که هر کدام در یک دو راهی زندگی خود قرار دارند، ولی ارتباط غیرمنتظره ای پیدا می کنند و ...

کیت ، طراح طلا و جواهر است که برای زوج های خوشبخت تا دلشان بخواهد انگشتر ساخته ، حالا اما به خود کیت فرصتی داده می شود تا با معشوقه دوران کودکی اش ارتباط برقرار کند. آیا کیت انگشتری را که تمام عمر منتظرش بوده دریافت می کند؟

"هایلی" و بهترین دوستش "بری" برای تبلیغ خط مد خود به یک نمایش دوستیابی واقعی می روند ، اما وقتی عشق ، دوستی و شغل در راه است هیچ چیز طبق برنامه پیش نمی رود و ...

بورلی هیلز زن خانه داری است که همیشه از زندگی خود ناراضی بوده است و اکنون خسته از مراقبت فرزندش، یک زن جوان را برای نگهداری از کودکش استخدام می کند. این زن جوان در این کار دلسوزانه و از ته دل عمل می کند که انگار آن کودک واقعا فرزند اوست و او هم مادر واقعی اش. در ادامه اما با پیدا شدن سر و کله نامزد و مادرشوهرش، همه چیز تغییر می کند و سوء تفاهمی پیش می آید که درست کردن آن کار آسانی نخواهد بود و ....

آن دو از اروپای شرقی می آیند. از روسیه، رومانی و اوکراین. آنها پسران شرقی هستند. کسی سن دقیق آنها را نمی داند. ممکن است روسپیگری کنند، اما راهی برای یقین وجود ندارد. مولر که مردی با احتیاط است حواسش به این دو پسر هست. یک روز از آنها می خواهد که به ملاقاتش بروند، اما هیچ نمی داند که قرار است به دام بیفتد…