"افه" پسری 8 ساله، همراه خانواده‌اش برای دیدار با پدربزرگش "حقی" به ازمیر می‌رود. در حالی که خواهر محبوبش هیرا برنامه‌های هیجان‌انگیزی دارد، افه احساس کسالت و بی‌جایی می‌کند. او در بازار با سرن و دوستانش، که بازیکنان ماهر شطرنج هستند، آشنا می‌شود و آن‌ها او را به بازی دعوت می‌کنند. افه که می‌خواهد سرن را تحت‌تأثیر قرار دهد، از پدربزرگش کمک می‌خواهد، اما حقی به دلیل تجربه تلخ گذشته با پدر افه، از کمک خودداری می‌کند و ...

بهار که برای تحقق ایده‌ها و رویاهایش برای راه‌اندازی کسب‌وکار خود آموزش‌های مختلفی دیده است، یک روز با کادیر آشنا می‌شود که متاهل است و یک دختر دارد. کادیر با مهارت بالای قانع‌کردن و اختلال شخصیت ضد اجتماعی، بهار را برای زندگی مشترک متقاعد می‌کند. اما ...

پنج کودک که باید دور از هم بزرگ می شدند با نقشه پدربزرگشان در یک بازی اسرارآمیز در قلعه ای قرار می گیرند و آسیاب بادی شروع به چرخیدن می کند. در داخل این قلعه بازی، کودکان هم سرگرم خواهند شد و هم از پدربزرگ و مادربزرگ خود پیام هایی در مورد زندگی دریافت می کنند و ...

در یک هتل تاریخی در استانبول، یک روزنامه نگار کنجکاو به نام اسرا به طور اتفاقی با گذشته ای عجیب روبرو می شود و باید مانع رخ دادن یک خطر بزرگ در حال حاضر شود و ...