مارکوس گاران بخشی از یک گروه از قاتلان بین‌المللی است که به ازای دریافت 10 میلیون دلار قبول می‌کند تا بزرگترین و خطرناک‌ترین قاتل جهان را نابود کند. اما زمانی که مارکوس برای انجام این ماموریت به توکیو می‌رود، متوجه می‌شود که قاتلان حرفه‌ای دیگری نیز برای انجام این کار دعوت شده‌اند. حال مارکوس و دیگران باید با این قاتل مرگبار و افسانه‌ای مقابله کنند یا در تلاش برای نابودی او کشته شوند و ...

داستان فیلم در مورد جنگجوی خون‌ آشام "سیلین" که وقتی متوجه می‌شود انسان‌ها تصمیم گرفته‌اند قبیله او را ریشه کن کنند، او به همراه یک خون‌آشام دیگر و یک دختر جوان، نبردی را علیه آن‌ها رهبری می‌کند و ...

"سیلین" تصمیم می‌گیرد راهی برای پایان دادن به درگیری میان قبیله لایکن و جناح خون آشام‌ها که در تلاش برای شکار او هستند، پیدا کند. حال او تمام تلاش خود برای نجات بشریت را به کار بسته و ...

داستان فیلم درباره "لوشن" یک برده گرگینه است که سایر لایکن‌هایی که مانند او به وسیله خون آشام‌ها به بردگی گرفته شده‌اند را متقاعد می‌کند تا علیه اربابان خون آشام خود که توسط "ویکتور" یک خون آشام قدرتمند رهبری می‌شوند، شورش کنند. همین موضوع منجر به ایجاد یک جنگ تمام عیار میان لایکن‌ها و خون آشام‌ها شده و ...

در حالی که جنگ میان خون‌آشام‌ها و لایکن‌ها ادامه دارد، سیلین، خون‌آشامی که تخصصش کشتن گرگینه‌ها است به همراه مایکل، یک گرگینه دورگه، تلاش می‌کنند تا اسرار مربوط به نسل‌های گذشته خود و راز دشمنی باستانی میان دو قبیله را آشکار سازند. از طرفی دیگر مارکوس، فرمانروای خون‌آشام‌ها که اکنون از خواب برخاسته و تبدیل به یک هیولای قدرتمند شده، تصمیم دارد برادر گرگینه‌ خود ویلیام را از زندان همیشگی‌اش آزاد کند. حال سیلین و مایکل تلاش می‌کنند تا پیش از آنکه دیر شود، مارکوس را متوقف کرده و ...

داستان فیلم در مورد خون آشامی به نام "سیلین" است که به دلیل حمله مرگبار گرگینه‌ها یتیم شده است و حال برای یک قبیله خون آشام به عنوان یک قاتل آموزش دیده کار می‌کند. او مبارزه می‌کند تا "مایکل" یک پزشک ماهر، را از دسیسه‌ گرگینه‌ها نجات داده ولی ...

فیلم من فرانکنشتاین، درباره آدام فرانکشتاین است که خودش را در میان جنگ بین دو طایفه جاودانه می بیند. جنگی که کلید به پایان رسیدن آن در دستان آدام است و...